فنگ شویی.فرقه.ادیان.پیامبران.


برترین ها - رژیا غفاری*: فنگ شویی علمی است که نشات گرفته از استادان و بزرگان چین باستان می باشد . و برمردم مشرق زمین تاثیر بسزایی داشته . بنیان گذار این علم چینی ها می باشند.

فنگ شویی مملو از بنیادهای راز گونه می باشد و تاثیر خوبی در بین مردمان دارد .

تمامی این علم بر خلاف ظاهرش حاکی از عمق می باشد و مفاهیم بسیار بسیار ریشه داریست می باشد .

تصاویری که چینی ها در خانه هایشان آویزان می کنند حکایت و داستان جالبی است مثلا اگر تصویری از خانواده آویزان باشد که زنی گریه کند یا مردی ژنده پوش باشد نشانگر فقر آنها می باشد و گریه زن نمایانگر از دست دادن عزیزی می باشد.

این نمادها بیان کننده نگرش چینی ها به محیط  اطراف خود می باشد.
 

فنگ شویی
 

غاز:

عشق و روابط عاطفی - حتما بایدتعداد آنها دو عدد باشد و اسطوره عشق ابدی و وفاداریست این نماد  باید درجنوب غربی اتاق  نصب شود.

 


 

فنگ شویی
 

سگهای فو :

محافظت از خانه - این سگها به شیر شباهت دارند جلوگیری  از تاثیر منفی در خانه .

 

این نماد  خانه و محل کار را از انرژی های منفی پاک نگه  می دارند معمولا در خارج از درب ورودی خانه و درارتفاع بلند قرار می گیرند.

 


 

فنگ شویی
 

ساعت زنگدار :

از بین بردن خواص نامطلوب ستارگان دنباله دار بهترین نوع آن جنس فلزی آن می باشد  .

 

در بالا بردن انرژی چی در خانه بسیار موثر است در منزل و محل کار ساعت باید در مکانی قرار  گیرد که اثر مخرب ستاره دنباله دار 5 زرد را که زمان و مکان قرار گیری ان در جدول فصل باد زنگ آمده را از بین ببرد .

 


 

فنگ شویی
 

اژدر لاک پشت :

در فرهنگ  چین اژدها و لاک پشت دو جانور می باشد که سر اژدها وبدن لاک پشت می باشد که آن روی سکه ها و شمش های طلا خوابیده و در دهان آن سکه ای وجود دارد که مفاد ثروت و پول را می رساند .

 

و لاک پشت کوچکی که در پشت اژدرلاک پشت قرار دارد نشانه فرزندان سالم می باشد .

 

اژدر لاک پشت را در دو قسمت خانه قرار می دهند شمال خانه و شرق اما در محل کار درست روبروی خودتان قرار می گیرد.

 


 

فنگ شویی
 


چی لین :

یک جانور اساطیر چینی است . معنای آن اسب تک شاخ است این جانور را (اژدر اسب) می نامند - سر آن اژدها و تن آن اسب می باشد .

 

این نماد برای پیروزی -طول عمر- شهرت و برای کسی که باردار است یعنی به او فرزند پسر اعطا می شود .

 

بودن این نماد درمحل زندگی باعث جذب دم کیهانی اژدها می شود که شانس بزرگی رابا خود دارد .

 

مکان آن در اطاق نشیمن  نزدیک در ورودی ساختمان می باشد .

 

این نماد برای کسانی که دنبال پیشرفت  شغلی و شهرت و مقام هستند بکار می رود یا آن را روی میز کار خود درکنار حود برای خوش شانسی می گذارند.

 

این نماد باید از فلز برنج و بصورت دوتایی قرار می گیرد.

 


 

فنگ شویی
 

یا گودا :

یا برج دانش می نامند  - سوق دادن ذهن به نظم و آرامش  می باشد .

 

این نماد برای کسانی که به دنبال پیشرفت علمی هستند به کار می رود. یاگودا را معمولا دراطاق کودکان که تمرکز حواس ندارند و بی دقتی دارند استفاده می کنند.

 

این نماد انرژی های منفی را از بین می برد .

 

مکان آن شمال شرقی اتاق کودک است .

 

یاگودا بین انرژی (EIN) و (YANG) تعادل ایجاد می کند .

 


 

فنگ شویی
 

کاسه مرتعش :

این کاسه برای تصفیه انرژی استفاده می شود و انرژی های منفی را خنثی می کند و همچنین برای هماهنگی و سازگاری بین افراد یک خانه استفاده می شود .

 

این کاسه توازنی بین انرژی های یانگ و یین ایجاد می کند .معمولا ان را روی یک بالش از جنس ساتن می گذارند که صدای آن رسا تر شود . جنس آن از هفت فلز به اشاره به هفت آسمان می باشد که مس- قلع-آهن-سرب- روی و نقره و طلا می باشد .

 

برای به صدا در آوردن آن دسته چوبی را دور لبه آن بصورت دورانی روی لبه کاسه و در جهت عقربه های ساعت می چرخانند - صدایی که شنیده می شود کم کم فضای اطراف را پاک می کند  و این صدا به انرژی پاک چی معروف است.

 


فنگ شویی
 

بادزنگ :

نماد خوشبختی می باشد اصولا سرچشمه خوشبختی است تعداد میله ها جنس و محل نصب بسیار در تاثیر ان موثر است .

 

بادزنگ 6 میله ای باید درمحل شمال غربی اتاق نشیمن نصب می شود عنصر غالب در این نقطه آهن می باشد واین 2 با هم شادی و خوشبختی و اقبال می آورد

 

بادزنگ 7 میله ای باید در غرب نصب شود.

 

بادزنگ 5 میله ای بخت بد را از بین می برد  - به قول چینی ها بادزنگ آثار بد بد اقبالی را از بین می برد - ستاره دنباله دار 5 زرد یک ستاره است که در هر سال موقعیتش را عوض کرده و جایگاهش  در خانه عوض می شود و اگر در آن زمان در آن محل باشیم بداقبالی می آورد جدول زیر موفعیت را در سال های متمادی  نشان می دهد.

 

شمال                  2000

 

جنوب غربی           2001

 

شرق                   2002

 

چنوب شرقی         2003        

 

مرکز                    2004

 

شمال غربی          2005

 

غرب                    2006

 

شمال شرقی        2007

 

جنوب                   2008                

 

شمال                  2009

 

 



 

فنگ شویی
 

بودایی خندان

نماد ثروت ورفاه می باشد خوشبختی و منافع مالی را در بر دارد باید در فاصله 76 سانتی متر از زمین مستقیم جلوی درب ورودی اصلی می باشد و مخصوصا صورت مجسمه روبروی درب ورودی باشد .

 

این بودا نباید در اطاق خواب و نشیمن باشد . این مجسمه بر حالتهای متفاوتی دیده می شده که بهترین آن در حالت نشسته و کیسه ای از سکه در پشت خود حمل می کند .

 



صدف یا حلزون : نمادی از مسافرت است این نماد برای کسانی که تجارت خارجی دارند یا با کشتی یا هواپیما سفر می کنند استفاده می شود .

برای کسب اعتبار و شهرت در تجارت استفاده می شود .برای موفقیت در تحصیل در بخش شمال شرقی خانه می گذارند برای استحکام روابط خانوادگی در بخش جنوب شرقی خانه می گذارند .

این مبحث بسیار گسترده می باشد و ما با این چند خط فقط چند نماد از فنگ شویی را به شما شناساندیم .

در مطالب بعدی این مبحث را ادامه می دهیم .



* رژیا غفاری متولد 1347 ، دانش آموخته کارشناسی «روان شناسی» دانشگاه تهران، تحصیلات کارشناسی ارشد خود را در دانشگاه تهران در رشته «معماری داخلی » گذراند. وی هم اکنون در دوره دکترا در همین دانشگاه مشغول به تحصیل می باشد و در عین حال به پژوهش و طراحی در حوزه معماری و دیگر رشته های مرتبط با آن می پردازد. کلاس های درس وی نیز در مجتمع فنی تهران (نمایندگی میرداماد) برگزار می گردد.

 

بودا می گفت که علت رنج کشیدن ،تمنا است ؛
تمنا و تمایل به زندگی و بدست آوردن چیزهای بسیار
احساسات قدرتمندی چون عشق دنیوی ، نیز باعث رنج کشیدن می‌شود
 به دنبال این طرز تفکر ، بودا چهار اصل را بنیان گذارد
اول آنکه رنج جزء جدایی ناپذیر تمامی مراحل طبیعی زندگی است : تولد ، بیماری ، پیری و مرگ
دوم ، تمنا باعث رنج است
سوم ، برای غلبه بر درد و رنج می بایست از تمامی تمنا ها وخودخواهی ها دور شد
چهارمین اصل به بیان چگونگی دست یافتن به سه اصل قبلی پرداخته است
روشی که بودا به تعلیم عقاید خود می پراخت به "راه هشتگانه" شهرت دارد
که طبق آن می بایست هشت عمل صحیح را پیش گرفت
پندار نیک
هدف درست
گفتار نیک
رفتار نیک
شغل درست
تلاش صحیح
تفکر صحیح
و مد ی تیشن
بودا بقیه عمر را به مسافرت و نشر افکار خود پرداخت و مردم هند را تعلیم داد
وی طبقه بندی مردم را بر اساس اصول مذهب هندو مردود می دانست
از آنجا که پیروی از آیین هشتگانه بودا در میان مردم مشکل است
راهبان بودایی به رهبانیت و ترک دنیا می پردازند
هدف روحانیون مذهب بودا ، رسیدن به "نیروانا" یا همان عالم صلح و آرامش و آسودگی از رنج است
از جمله عقاید بودایی ها
زندگی مکرر انسان یا تناسخ است
و معتقدند که انسان پس از مرگ ، دوباره متولد می‌شود
 بدین ترتیب هر زندگی بعدی ، عذاب یا پاداش زندگی قبلی خواهد بود

یکی از عقاید و تعالیم مهم بودا آن است که نباید هیچ موجودی را از میان برد
زیرا هر موجودی به تدریج و با توالی چندین زندگانی از حشره تا یک انسان کامل ، زندگی خواهد کرد
پس هر نوع از حیات ، مقدس است
بودا هرگز ادعای پیامبری نکرد و تنها خود را یک معلم می دانست که راه صحیح زندگی را به مردم می آموزد
به همین علت بودایی ها به عبادت خدا نمی پردازند
بلکه سعی در رسیدن به نیروانا دارند
بودا به مردم می آموخت که باید
به افکار خود طوری جهت دهند که تنها به اعمال درست و پسندیده بیندیشند
بتوانند احساسات خود را کنترل کنند و قدرت امتناع از انجام گناه را تقویت نمایند               زندگی رنج و درد نیست هدیه ایی است برای شاد بودن . مادر گیتی جام زهر بر دهان کودک خویش نمی گذارد چون او می پروراند برای بهروزی و خوشبختی .
بی پایبندی به نظم در گیتی ، ویژگی آدمهای گوشه گیر است که عشق و احساس را سپر دیدگاههای نادرست خود می کنند.
زندگی ، پیشکشی است برای شاد زیستن 

 

اکشوبهی یا -1

معنای لغوی :

آرام و خونسرد

نماد :

تحول از عصبیت و نفرت به عشق

جایگاه در استوپا :        

شرق

عنصر وجودی :

آب

حس مربوط به آن :

صدا

رنگ بودا :

آبی

حیوان حامل آن :

فیل

ذکر مربوط به آن

هیوم ( Hum)

وایروچانا-2

معنای لغوی :

درخشنده

نماد :

تحول از نادانی و بی خبری به آگاهی و بصیرت

جایگاه در استوپا :        

وسط

عنصر وجودی :

هوا

حس مربوط به آن :

دیدن

رنگ بودا :

سفید

حیوان حامل آن :

اژدها

ذکر مربوط به آن

اوم ( Om)

آمیتابا  یا آمیتایوس_3

معنای لغوی :

روشنایی بی کران

نماد :

تحول از شهوت و آز و طمع

جایگاه در استوپا :        

غرب

عنصر وجودی :

آتش

حس مربوط به آن :

طعم

رنگ بودا :

سرخ

حیوان حامل آن :

طاووس

ذکر مربوط به آن

هره ( Hrih)

راتناسام بها وا _4

معنای لغوی :

کسی که تولدش ارزشمند است

نماد :

نماد تحول از نخوت و غرور به بصیرت و اعتقاد به برابری و مساوی بودن با همه

جایگاه در استوپا :        

جنوب

عنصر وجودی :

زمین

حس مربوط به آن :

بو

رنگ بودا :

زرد

حیوان حامل آن :

اسب یا شیر

ذکر مربوط به آن

ترام ( Tram)

 _5آموگاسیدی 

معنای لغوی :

پیروز و فاتح

نماد :

نماد تحول از حسادت و رشک به نیک خواهی

جایگاه در استوپا :        

شمال

عنصر وجودی :

هوا

حس مربوط به آن :

لمس

رنگ بودا :

سبز

حیوان حامل آن :

عقاب افسانه ای

ذکر مربوط به آن

آح ( Ah)

 

هنگامی که غربیان در ذهن خود به بودا فکر می کنند ,  به جای بودای تاریخی که در حال مراقبه و آموزش , چیزی که در ذهن آنان پدیدار می شود موجودی ست انسانی با شکمی بزرگ , سرخوش و شاد با سری طاس که بودای خندان گفته می شود که داشتن کاسۀ دریوزگی در دست طبیعت بودایی بودن او را مشخص می کند .

اعتقاد به بودای خندان از باور های قدیمی چین در قرن 10 نشات گرفته است  , داستانهای واقعی درباره بودای خندان اشاره به راهبی از آیین ذن به نام چی تسو از فینگوا دارد که امروزه ژینگژائو نام دارد وی بیشتر به عنوان یک پیشگوی آینده چهره گشت و مورد علاقه مردم واقع شد , بر اساس باور ها , در زمان مرگ ، وی کشف کرد که بودا هزاران بار از کالبدی به کالبد دیگر تناسخ می یابد و در میان انسانها آشکار می گردد اما مردم زمان او را نمی شناسند . بعدها نام پو-تای یا همان بودای را بر او نهادند که به معنی خورجین کنفی بود , زیرا او هر جا که می رفت خورجینی در دست داشت که پر از شیرینی های گوناگون برای کودکان بود و عکسها بیشتر او را در حالی نشان می دهند که با کودکان است , او نماد پیشکش شادمانگی , بخشش و ثروت گردید  و نیز محافظ کودکان در برابر فقر و نا توانی . امروزه مجسمه بودای خندان تقریبا در ورودی تمام معابد بودایی چین دیده می شود و شکل لم دادن و خوابیدن وی در آسودگی تبدیل به نمادی شده است برای به دست آوردن شانس و اقبال..                                              برای دیدن تصاویر بودا ئیسم به گالری عکس کراجعه نمائید.

تعالیم مسیح

   "گفته شده است که هر کس مرتکب قتل شد محکوم به مرگ است . امامن می گویم که حتی اگر نسبت به برادر خودخشمگین شوی و بر او فر یاد بزنی باید تو را محاکمه کرد. و اگر برادر خود را ابله خطاب کنی باید تو را به دادگاه برد و اگر به دوستت ناسزا گو یی ،سزایت آتش جهنم می باشد."

" خوشا به حال پاک دلان ،زیرا خدا را خواهند دید."

" اگر دست راستت باعث می شود گناه کنی ، آن را ببر و دور بینداز . بهتر است یک دست داشته باشی تا اینکه با دو دست به جهنم بروی."

" هیچگاه قسم نخور ، نه به آسمان که تخت خداست و نه به زمین که پای انداز اوست ونه به شهر اورشلیم که شهر آن پادشاه بزرگ است . اگر برای سخنی که می گو یی قسم بخوری نشان می دهد که نیرنگی در کار است ."

" گفته شده که اگر کسی چشم دیگری را کور کند باید چشم او را کور کرد. اما من می گو یم که اگر کسی به تو زور گو ید ، با او مقاومت نکن ،حتی اگر به گونه راست تو سیلی زند ، گونه دیگرت را نیز پیش ببر تا به آن سیلی بزند."

" اگر کسی از تو چیزی خواست ، به او بده ، و اگر از تو قرض خواست ، او را دست خالی روانه نکن."

" وقتی دعا میکنید مانند کسانی که  خدای حقیقی را نمی شناسند ، وردهای بی معنی تکرار نکنید . ایشان گمان می کنند که با تکرار ز یاد ، دعایشان مستجاب می شود ."

" وقتی روزه می گیرید مانند ریاکاران خود را افسرده و ناتوان نشان ندهید. "

”آیا غصه خوردن می تواند یک لحظه عمرتان را طولانی تر کند ؟ پس غصه فردا را نخو ر ید . چون خدا در فکر فردای شما نیز می باشد. مشکلات هر روز برای همان روز کافی است.، لازم نیست مشکلات روز بعد را نیز به آن بیفزایید. "

" گمان نکنید هر که خود را مومن نشان دهد به بهشت می رود."

" هر گاه شما را در شهری اذیت کنند ، به شهر دیگر فرار کنید ."

زمانی که عیسی دوازده شاگرد خود را به مامور یت فرستاد گفت : " من شما را همچون گوسفندان در میان گرگان می فرستم پس مثل مار هوشیار باشید و مثل کبوتر بی آزار ."

" گمان مبر ید که آمده ام صلح ا را بر زمین برقرار کنم . نه من آمده ام تا شمشیر را برقرار نمایم . من آمده ام تا پسر را از پدر جدا کنم ، دختر را از مادر . به طوری که دشمنان هر کس اهل خانه خود او خواهند بود. اگر پدر و مادر خود را بیش از من دوست بدار ید ، لایق من نیستید. اگر نخواهید صلیب خود را بردارید و از من پیروی کنید ، لایق من نیستید. "  

خدا در کتاب آسمانی فرموده است : " من گوشت قربانی و هدایای شما را نمی خواهم . آن چه از شما می خواهم این است که رحم ومحبت داشته باشید . "

منبع : انجیل عیسی مسیح – ترجمه تفسیری. برای دیدن تصاویر مربوطه به گالری عکس مراجعه نمائید.

 زرتشت را با نام اشو زرتشت می خوانند. اشو به معنی کسی است که رهرو  راه راستی باشد.  

دین زرتشتی یا دین بهی نخستین دین یگانه شناسی جهان است و زرتشت بزرگ اندیشمند یکتاپرست ایرانی است.

پیروان زرتشت محکوم ومتهم به آتش پرستی شده اند در حالیکه  آتش در دین زرتشت نماد پاکی و سوزاندن پلیدی ها و نماد قدرت خداوند است. که اگر تقدس آتش در آئین زرتشتی ، آتش پرستی تعبیر شود پس  سجده بر مهر- طواف بر کعبه – زیارت مزار مقدسین در اسلام و مسیحیت و یهود و... – بوسه بر حجرالاسود و تعظیم در برابر آن را چه می خوانیم ؟ ( هیچ چیز قابل پرستش و احترام نیست مگر آفر یننده .  پیامبران هم  اندیشمندان بزرگی هستند که قابل ستایشند نه پرستش.)

 بپذیریم که بسیار مظلوم واقع شدند ایرانیان اصیل و زرتشتیانی که به دلیل پایداری بر عقیده فردی خود  ، از ایران طرد شدند و آوارگی را پذیرفتند تا  پیروان ادیان دیگری از خارج در زادگاهشان پابگیرند.(البته اگر به آزادی های عقیدتی انسان ها را پذیرا باشیم )؟

نام های این پیامبر : زرتُشت ، زردشت،زردهُشت یا زراتُشت . معانی آن: دارنده روشنایی زرین رنگ -دارنده شتر زردفام-  ستاره زرین .  متولد روز ششم فروردین در شمال غربی ایران ،دریاچه چیچست (ارومیه) در روستای انبی. مادر او دُغدو و پدر وی پوروشسب. حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست. نام سه پسر ایشان ایسَتواسْتَرَه، اورْوْتَتْنَرَه، هْوَرْچیثْزَه و نام سه دخترشان فرینی، ثریتی و پوروچیستا بود.  اعلام پیامبری در سن 30 سالگی.  کوچ اجباری  به شمال شرقی ایران، بلخ.. کشته شد ن زرتشت در سن 77 سالگی ،روز پنجم دی ماه در نیایشگاه بلخ بدست یکی از تورانیان به نام توربراتور.

ر جمعی دوستانه ، یکی از عز یزان مسئله ای مطرح کرد که بسیار قابل تامل بود . اینکه هیچ پیامبری از ایران بر نخواسته ؟و در پاسخ ما که از پیامبری زرتشت پرسیدیم. گفتند: زرتشت پیامبر نبوده ز یرا او دینی نیاورده بلکه صاحب آئین و  مکتب است .اما تحقیقات من چه می گوید ؟

تعر یف دین ؛

دین ،کیش، طریقت ،شر یعت، همه این اسامی در معنا با هم اشتراک دارند.همگی   مجموعه‌ای  هستند از آموزه ها ، عقاید، باورها و قانون‌ها و دستور العمل های اخلاقی و ارزشی و عملی برای راهنمایی و پرورش انسان و پیشبرد او به سوی کمال  و رستگاری .

         

به روایت "هنری لوکاس دین پیچیده ترین عنصر فرهنگ ابتدایی انسان است. ".  برخی گفته اند :بوسیله پیامبران آورده شده و مذاهب بوسیله روحانیون ساخته شده اند.

ادیان را یا پیامبران آورده اند که ادیان آسمانی نامیده می شوند یا اینکه فقط محصول افکار و عقاید انسانی هستند ، بی وحی و نزول .و البته بودا و زرتشت و محمد و عیسی و باب و ...در زمره پیامبران محسوب می شوند و حتی کنفوسیوس هم در این تقسیم بندی ها ست و صاحب کیش و آئین .

تعر یف مکتب :

مکتب ، فقط باید ها و نباید ها و چگونگی زیستن را ارائه می دهد. در مکتب باید چهار عنصر حتما  باشد . این چهار عنصر عبارتند از: 1- جهان بینى؛ 2- ایدئولوژى؛ 3- استراتژى؛ 4- برنامه و اجراییات.

 (اگر چه با این تعر یف همه ادیان در زمره مکاتب هم به حساب می آیند. اما مکاتب همینقدر محدودند و ادیان فراگیرترند . )

  بانی دین سیک ، شاعری بزرگ بود به نام " نانک" .

دین سیک با هدف آشتی بین هندوئیسم و اسلام شکل گرفت . بنا براین بسیار تحت تاثیر این دو دین است اما بیشتر به هندو ئیسم نزدیک است.

باورهای سیک ها:

- اعتقاد به یک خدا که آفر یننده و نگهدارنده و و یران کننده است. ابدی است و متعال .

- نفی ر یاضت : زندگی فرصتی است برای اعمال نیک و بهبود سرنوشت.

- اعتقاد به" مانا" یا همان " آتمن" : عنصری الهی که در وجود انسان است . و اگر انسان درگیر این جهان شود و وارد " هائومایی" یا همان نفس پرستی شود ماهیت حقیقی خود را از دست می دهد .

- باور " کارما" : رنج انسان ناشی از اعمال گذشته اوست.

- اعتقاد به تناسخ: تولد دوباره انسان بعد از مرگ.

- تاکید بر اهمیت وجود " گورو" : راهنمای روحانی .

- تاکید بر پاکی باطنی ذهن و قلب .

- نفی هر نوع تظاهر و ر یاکاری.

- مخالفت با ز یارت ، غسل مذهبی و بت پرستی.

- بی ارزش دانستن سرودهای مذهبی همگانی و ذکر خدا اگر تکرار هایی مکانیکی باشد. مگر اینکه از ژرفای قلب گفته شود.

- مخالفت با کاست هندوها ( طبقه اجتماعی).

پنج نشانه سیک ها:( همه نشانه ها با حرف کاف شروع می شود و به پنج کاف هم معروف است)

نتراشیدن ر یش ( کس) - پوشیدن شلوار کوتاه سفید ( کاچک) – داشتن دست بند آهنی ( کارا) – داشتن شانه چوبی در میان موها( کونکا) – داشتن خنجر دولبه به هنگام خروج از منزل( کاندا).

معروفتر ین معبد سیک ها در پنجاب است ، معبدی از طلا به نام " آمر یتسار " که در 1579 م توسط یکی از امپراتوران مغول بنا شد.

برگرفته از دائره المعارف نو ین 2000

 

آئین وهابیت:

"خدا شکل دارد:

 مشبهه (مجسمه) خیال می کنند خداوند جسم بوده و دارای شکل و شمایل می باشد .غالب آنان فکر می کنند ، خداوند مردی است که بر صندلی بزرگی نشسته است . آنان معتقدند که خداوند اعضاء و جوارحی مانند : دست و پا و انگشت ، ساق و چشم و پهلو و ... دارد . و نشستن و برخاستن و جا و مکان و جهت و... نظیر دیگر اجسام و مخلوقات دارد .

ام طفیل شنید که رسول خدا(ص)فرمود : خدا را در خواب دیدم ، بسیار ز یبا ، جوانی بود دارای موهای بلند ، در سبزه زاری ایستاده ، نعلینی از طلا به پا و توری از طلا به صورت داشت . خداوند بر عرش نشسته بود .

ابو عبدالله محمد بن کرام می گو ید : خداون مانند دیگر اجسام در جهت قرار دارد ، به طوری که می توان به او اشاره کرد که در اینجاست یا در آنجا. و خدا مماس با قسمت فوقانی عرش است و دارای حرکت و انتقال و جابجایی می باشد .

آسمان و عرش خدا:

ماری به دور عرش پیچیده و وحی به صورت زنجیر نازل می شود . ( حدیث عبدالله بن عمر )

عروه بن زبیر می گو ید : حاملین عرش خدا چهار نفرند ، یکی به صورت انسان ، یکی به صورت گاو نر ، دیگری به صورت باز شکاری و چهارمی به صورت شیر.

شعیب جبایی می گو ید : در کتاب خدا آمده که حاملین عرش ، ملائکه اند که شکل انسان و گاو و شیر را دارند ، هنگامی که بال های خود را تکان می دهند ، برق تولید می شود .

احنف بن عباس بن عبدالمطلب روایت می کند که رسول خدا فرمود: میان شما و آسمان ، حدود هفتاد و یک تا هفتاد و سه سال فاصله است و بالای آن آسمان دیگری است با همین فاصله تا هفت آسمان و بالای آن هفت آسمان در یایی است که بین بالا و پایین آن همین مقدار فاصله است . بالای آن ها هشت گوزن است که بین زانو تا سم آن ها نیز همین مقدار فاصله است (71 تا 73 سال ). و خداوند بالای آن عرش است.

ابوذر از رسول خدا شنیده است که : کرسی خدا در مقابل عرش مانند حلقه ای است که در وسط بیایانی بیفتد.

ابن مسعود می گو ید : بین آسمان دنیا و آسمان بعدی 500 سال و بین آن آسمان با آسمان دیگر 500 سال و بین آسمان هفتم با کرسی خدا 500 سال و بین کرسی و آب 500 سال فاصله است و عرش خدا بالای آب و خدا هم بالای عرش قرار دارد ."

برگرفته از کتاب الکترونیکی : خدا در آیین وهابیت – سید محمود عظیمی -1389

"در کتاب های تازی از قول خسرو پرویز نقل شده است که :

" اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا ...گواه فرومایگی و پستی همت آنا همین بس که آن ها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند . فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند  و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند . "

 کسانی که درباره ی اعراب بدین گونه فکر می کردند  طبعا نمی توانستند زیر بار تسلط آن ها بروند . سلطه ی عرب برای آنان هیچ گونه قابل تحمل نبود . خاصه که استیلای عرب بدون غارت و انهدام و کشتار انجام نیافت. "

منبع :  دو قرن سکوت - دکتر عبدالحسین زرین کوب

 

نوروز تکرار آفرینش:

قدمت جشن های ایرانی به کهنگی تاریخ و درازای عمر ملت ایران است و آداب و رسوم ایرانیان  ، نمایشگر هویت فراموش نشدنی آنان . بیایید  با  پاسداشت  این جشن ها ی ملی و مذهبی ، ادای دین نماییم به نیاکانمان .  

" هر گاه که نوروز فرا می رسد ، جشن نمادین تجدید حیات و آفرینش است که برگزار می شود . "

جشن فرورد گان  ( همسپتدم ) :

به موجب اوستا ، جشن فروردگان  در 5 روز پایانی اسفند برگزار می شده است و اگر سال کبیسه  می بود ، 5 روز کبیسه نیز به آن افزوده می شد. جشن فروردگان ، جشن نزول فروهرهاست  و آنان ، نیکان و بزرگانی هستند که خواهند آمد . فروهر ها جواهر مجردی هستند که در ذات اهورا مزدا و امشاسپندان نیز وجود دارند و جهان با همکاری ایشان آفریده شده ، پس فروهران ، محافظان و نگهبانان آفرینش نیک هستند.

در این روز ها  روح مردگان ، همگی  به این جهان باز می گردند و به خانه ها ی خویش می روند. روان های نیک ( اشوان ) و روان های دوزخی ( دروندان ) .

پس مردم ، آتش می افروزند و  با عود فضا را معطر می کنند ، شادی می آفرینند تا روان ها راحت و خرم به جایگاه خویش بازگردند.

 جشن اصلی فروردگان ، در آخرین روز سال بوده و این سنت بسیار کهن  تا به امروز به یادگار مانده ، که در مراسم شب جمعه آخر سال و همزمان با تحویل سال نو ، به یاد در گذشتگان خود ، به زیارت اهل قبور رفته ،  ادعیه می خوانند و خیرات و نذورات اهدا می کنند.

البته ابوریحان بیرونی و گردیزیدر مورد زمان جشن فروردگان نظر دیگری دارند .بیرونی نقل کرده که :

" گفته اند سبب فروردگان ، این است که قابیل چون هابیل را کشت و پدر و مادر هابیل بسیار اندوهگین شدند . پس از خدا خواستند که روح هابیل باری دیگر به کالبد برگردد. خداوند این درخواست را برآورد و دعای شان استجابت یافت و در روز " اشتاد"  از ماه آبان روح به بدن هابیل حلول کرد و ده روز در بدن وی بود و می نشست ، اما با کسی حرف نمی زد..."

بیرونی در جای دیگری می گوید : " در آخر ماه دوازدهم خشوم ، اهل سغد ، برای اموات خود گریه و نوحه سرایی می کنند و چهره های خود را می خراشند و برای مرده های خود خوردنی و آشامیدنی می گذارند و بعد از آن ،نوروز و اول سال نو  را شادی می کردند."

گردیزی نیز زمان جشن را آخر آبان نقل کرده ، " روزی که طعام و شراب سازند و به جای نهند و گویند روح مردگان ما بیایند و آن را بخورند. "

شادروان تقی زاده در تحقیق خود نوشته که : " عید فروردگان که در آخر سال گرفته می شد ، ظاهرا و در واقع روزهای عزا و ماتم بوده نه جشن ..."

نوروز:

طبق تحقیقات علی اکبردهخدا و دکتر معین ، روز اول فروردین ماه که خورشید به نقطه اوج حمل می رسد ، روز اول بهار است و آن را نوروز کوچک  و عامه نیز می نامند.

و ششم فروردین ماه را نوروز بزرگ و خاصه می نامند. گویند خداوند در این روز جهان را آفرید . در این روز حکم شد که همه کواکب به سیر و دور درآیند و آدم خلق شد . البته به روایتی 6 فروردین زادروز زرتشت نیز هست.  

برخی گفته اند که جم ( جمشید) سیر عالم می نمود و به آذربایجان رسید . فرمود تخت مرصعی بر جای بلند، رو به مشرق گذارند و تاج مرصعی بر سر نهاد که پرتوآفتاب بر تاجش شعاعی روشن پدید آورد ، مردم شاد شدند و آن روز را نوروز نام نهادند  و چون در زبان پهلوی شعاع را شید می گویند جم را جمشید خواندند و جشن گرفتند.

در روز ششم فروردین جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و رسم های نیکو گذاشت. گفت : خدای شما را خلق کرده ، باید به آب های پاکیزه تن بشویید و سجده شکر کنید.  گویند هر سال از نوروز عامه تا خاصه (6 روز) حاجت های مردم را برآورده و زندانیان را آزاد می نمود .

"عبدالصمدبن علی در روایتی که به جد خود ابن عباس آن را می رساند نقل می کند که در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیامبر (ص) هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند امروز نوروز است . پرسید    که : نوروز چیست؟ گفتند : عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آری در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد . پرسیدند : عسکره چیست؟ فرمود: عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ، ترک دیار کرده و سر به بیابان

نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند و سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که به آنان ببارد. از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شد. سپس از آن حلوا تناول کرد..."

یکی از رسوم نوروز خوردن شکر است که گویا در این روز نیشکر به دست جمشید شکسته شد و از آن خورده شد پس دراین روز خوردن شکر رسم شد و از آن شیرینی تهیه می کردند و میخوردند . به گفته بیرونی ؛ در بامدادنوروز مردم به یکدیگر آب می پاشیدند و به هم شکر هدیه می دادند.

در المحاسن والاضداد اشاره شده که : هر کس  بامداد ششم فروردین ، قند بخورد از بیماری ها در طول سال درامان خواهد بود.

سبزه های نوروزی و به آب افکندن آن :

یکی از آیین ها ی نوروزی ، سبز کردن دانه ها و حبوبی است که بانوان به عمل می آورند و روز 13 نوروز دسته جمعی به بیرون شهر رفته  و آن را به آب روان می افکنند. ( در اسطوره های سوریایی و شرقی نیز جشن آدونیس رایج بوده که گیاهان را سبز می کردند و پس از 8 روز به آب می دادند.) این نیز رسمی کهن است که مردم در هفت ظرف ، هفت نوع غلات سبز می کردند و از رویش  آن ، خوبی و بدی محصول کشت و کار را در سال پیش رو حدس می زدند. در میان مردم پیشاور در پاکستان مرسوم است که در نخستین روز از سال نو همگی به بیرون شهر رفته و روی سبزه ها راه می روند. و این کار را سبزه لگد کردن می نامند.

هفت سین نوروزی :

سابقه سفره هفت سین باید بسیار کهن باشد. سفره ای با هفت شاخه گیاه ، هفت گرده نان پخته شده با هفت نوع حبوب ، هفت جام سپید و هفت درهم سپید و یک سکه ضرب شده در همان سال و یک بسته اسپند.

اغلب می گویند علت نامگذاری این خوان به هفت سین ، همان هفت امشاسپندان  ( هفت فرشته) در آیین زرتشت است. برخی نیز  بر این باورند که در اصل هفت شین بوده مانند؛ شکر ، شیرینی و...

دکتر بهرام فره وشی پژوهشی دارد که بسیار جالب توجه است:

" در روزگار ساسانیان یکی از کالاهای ارزشمند بازرگانی چین و ایران ظرف هایی بود که بعدها به نام چینی نام گذاری شد و به شکل سینی یا صینی در ایران رواج یافت... در آیین ها ی نوروزی برای چیدن خوان نوروزی از

 

همین ظروف منقش و نفیس بهره می گرفتند . این ظرف ها را پر از نقل و قند و شیرینی می کردند و                 آن ها  را به  عدد هفت امشاسپندان فبر سر خوان می گذاشتند. و ازاین رو خوان نوروزی به نام هفت سینی و یا هفت قاب نام گرفت. "

نهادن آتشدان در سفره و خوان نوروزی نیز اهمیت ویژه دینی داشت . در کنار آتشدان چوب های خوب سوز و عود و اسپند می نهادند و گاه کندر . آتشدان بعدها به شمعدان و چراغ تبدیل شد. اسپند را  گیاه مقدسی  می دانستند که سوزاندن آن موجب دور شدن دیوان و بدی و بیماری بود.

 اقلام دیگری که بر سفره می نهادند عبارت بود از ؛ شیر تازه ، خرما ، شاخه هایی از انار ، بید و انجیر . تخم مرغ به نشانه نطفه و نژاد . آیینه و سمنو . سنجد به نشان عشق و دلدادگی . ماهی به نشانه اسفند ماه که سپری شده بود.

سیب ، میوه ای با راز و رمز عشق . انار میوه ای که درخت آن در نزد ایرانیان مقدس بود. سکه های تازه ضرب شده به نشان برکت و ثروت . گل بیدمشک که نمایشگر امشاسپند سپندارمزد و گل ویژه اسفند ماه بود. نارنج که گوی مانند بود ( نماد زمین )، البته غوطه ور درآب  .

نوروز در امروز :

"در سفرنامه پولاک آمده که : در زمان ناصرالدین شاه ، چند روزی پیش از عید به پاکیزه کردن خانه ها و فرش تکانی می پردازند. روز قبل از عید همه به حمام می روند و سر را حنا می گذارند و ناخن ها را رنگ می کنند ... سرانجام روز سیزدهم یعنی آخرین روز عید فرا می رسد مطابق یک رسم کهن گویا تمام خانه ها در چنین روزی در معرض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازه شهر خارج می شوند و به باغ ها روی می آورند. "

امروزه در خوانچه نوروزی ،هفت سین می چینند مانند؛  کتاب مقدس قرآن ، سپند ، سیب ، سیاهدانه ، سماق ، سیر ، سرکه ، سمنو، سبزی، تخم مرغ رنگی و...

اهل منزل باید سر سفره هفت سین باشند و سکه ای در دست شان باشد به نشانه شگون . اگر کسی در موقع تحویل سال در خانه خود نباشد تا پایان سال آواره خواهد بود.(؟) 

در هنگام تحویل سال ، زنان باید سنجاق زیر گلویشان باشد وگرنه رشته کارشان گسسته می شود.

  امروزه علامت تحویل سال را تکان خوردن برگ سبز یا نارنج روی آب می دانند و  یا چرخیدن تخم مرغ روی آیینه.

شمعی که به نیت سلامتی در سفره هفت سین روشن  است باید تا به آخر بسوزد و نباید به آن فوت کرد چون عمر را کوتاه می کند و در صورت اجبار با دو برگ سبز آن را خاموش می کنند.

کسی که صبح عید وارد خانه می شود ، اگر زن باشد بد است  و اگر مرد باشد خوب . (؟)

جان کلام این که ، نوروز بزرگترین جشن ایرانیان ار روزگار کهن تا به امروز و نمایان ترین جشن های بهاری جهان است.

جشن چهارشنبه سوری:

این جشن در روزگار کهن به جشن سوری معروف بوده و نه چهارشنبه سوری و مسلم است که زمان آن ، چهارشنبه نبوده ، چون در تقویم و روز شماری ایرانیان ، شنبه و چهارشنبه و آدینه وجود نداشته  و روز شماری کنونی بعد از ورود اعراب به ایران  باب شد. زیرا اعراب چهارشنبه را نحس و نامبارک می دانستند ، در چهارشنبه آخر سال به شادمانی می پرداختند.

منوچهری می گوید : " چهارشنبه را به شادکامی گذران تا از نامبارکی آن رها شوی "

یکی دیگر از دلایل انتخاب، این  که ، چهارشنبه آخر سال  را به مختار نسبت می دهند . مختار بعد از واقعه کربلا و آزادی از محبس ، به خونخواهی شهدای کربلا قیام کرد . برای این که مخالفان و موافقان را از هم تشخیص دهد دستور داد که شیعیان بر بام خانه های خود آتش بیفروزند و این شب ، همزمان شد با شب چهارشنبه آخر سال و این رسم آتش افروزی ماندگار شد.

آتش در نزد ایرانیان مظهر روشنی ، پاکی ، زندگی ، تندرستی و مظهر خداوند است. ایرانیان با افروختن آتش مظاهر وجودی اهریمن را ناپدید می کردند مانند ؛ فقر ، بدبختی ، بیماری و... .

شب سوری که به موجب تاریخ بخارا تا سال 350 ه ق به عقب می رود ، از واژه سوری فارسی می آید و ریشه در واژه سوریک پهلوی دارد به معنی سرخ رنگ. و  از آن جا که عنصر اصلی این مراسم ، افروختن آتش بوده است به این نام معروف شده است.

مراسم شب چهارشنبه سوری :

لرک یا آجیل مشکل گشا ؛ هر کس مشکل و گرفتاری دارد آجیلی از هفت مغز تهیه و پخش می نماید . گویا این آجیل برای تقدیم به فروهرها و خشنودی آن ها تهیه می شده است. لرک معمولا " از 7 نوع میوه خشک تشکیل می شده مانند ؛ پسته ، بادام ، سنجد ، کشمش ، گردو ، برگ هلو ، انجیر ."

فال گوش ، فال کوزه :

در روزگار گذشته جوانان و دوشیزگان به امید این که ارواح  آن ها را از آینده آگاه می کنند فال گوش می ایستادند. در مراسم  فال کوزه  در شب سوری   ، به اشعار و تفال متمسک می شدند. البته امروزه زرتشتیان فال کوزه را از مراسم جشن تیرگان و روز 13 تیر می دانند.

"در این مراسم دختر نابالغی کوزه ای خالی یا پر از آب را دور مجلس می گرداند و هر کسی به نیتی ، چیزی در آن می اندازد . روی کوزه را با پارچه سبزی پوشانده و  با  آیینه ای روی آن  ، زیر درخت مورد قرار می دهند . عصر

روز بعد همان دختر کوزه را بر می دارد و در سکوت در سر گذر محله می نشیند ، رهگذران ( همان کسانی که روز پیش اشیایی در کوزه انداخته بودند ) می آیند و هر کدام شعر ی می خوانند و دختر هر بار  چیزی از کوزه خارج می کند. افراد آ ن شیء را با نیت  و شعر خود تطبیق میدهند و آن را به فال نیک می گیرند."

کوزه شکنی :

در خراسان پس از آتش افروزی برای رفع بلا  ، مقداری ذغال که نشانه سیاه بختی است و کمی نمک که نشانه شوربختی است و یک سکه کم بها را در کوزه سفالینه  ای انداخته و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخر آن را از بالای بام به کوچه پرتاب می کند و می گوید : درد و بلای خانه را ریختم توی کوچه .

پخت آش :

 رسم پخت نوعی آش رشته در چهارشنبه سوری ،  سابقه ای کهن دارد که نوعی نذر و فدیه است. آش توسط اهدای لوازم روبه راه می شود، هر کس چیزی می آورد و آش را می پزند.

در عهد ساسانیان ، مجددا به عادت باستانی بر می خوریم که بعضی مشاغل و مناصب ارثا به روسای هفت دودمان نخستین می رسیده است . مثلا خانواده ای هست که نظارت بر امور لشکری را متکفل است ، خانواده ای فرمانده سواره نظام است و یا خانواده ای مواظب اسلحه و مهمات لشکری.

- سپاهبد ( رئیس سپاه و طبقه جنگیان  )؛  ناظران  امور لشکری ،در کل  4 نفر و عمال درجه یک دولت بودند . هر یک بر ربعی از مملکت فرمانروایی می کردند و هر یک نایبی  داشتند به نام مرزبان.   وزارت جنگ به طور ارثی به اشخاص تعلق می یافت. سپاهبد  شکل پهلوی  همان اسپهپت یا سپادپتی  است. در زبان ارمنی نیز به صورت سپرپت ، سردار لشکر (sparapet  ) به کار می رفت. اختیارات " وزرگ فرمادار " محدود نبود و همواره می توانست در کارهای لشکری دخالت کند

- ارتیشتاران سالارها ؛ فرمانده جنگجویان . طبری می گوید : " ارتیشتاران سالار بالاتر از سپاهبد  و تقریبا هم رتبه ارگبد بوده است. "

- پادگوسپا ن ؛  که زیر حکم سپاهبد بود.

-  ارگبد ( دژبان) ؛ فرمانده یک قلعه مستحکم . لقب ارگبد از دوره اردشیر بابکان مخصوص خانواده سلطنتی گردید و عالی ترین منصب لشکری به شمار رفت.

- مرزبانان اعظم  ؛  نایبان سپاهبدان در ایران ،که فرماندهان سرحدات محسوب می شدند و تعداد آن ها 4 بوده ، برحسب جهات اصلی. مرزبانان از میان نجبای درجه اول انتخاب می شدند. مرزبان = شهردار.

- اسپبد (اسپورابد، اسواربد) ؛ سردار سواره نظام.  گویا اسواران ، گل سرسبد لشکر ساسانیان بودند . احتمال می رود ، اغلب افسران لشکر در زمان صلح در املاک خود زیسته و مشغول زراعت و اداره امور رعایای خویش بوده اند.

سلاح اسواران در جنگ عبارت بود از : برگستوان (= زره ) اسب ، جوشن ، زره سینه پوش ، ران بند ، شمشیر ، نیزه ، سپری مدور ، گرزی که به کمر می بستند ، تبرزین ، ترکشی حاوی دو کمان با چند زه ، سی تیر و دو کمند بافته.

- پشتیگبان سالار ؛رئیس محافظان سلطنتی .

- پایگان سالار  ؛ فرمانده پیاده نظام . رسیدگی به امور امنیه ایالات وظیفه او بود.

- تیربد ؛ رئیس یک دسته تیر انداز که به امورخاصی رسیدگی می کردند ، مانند : محافظت از دهات  و سیاست مجرمان .

پروکوپیوس ، شهادت می دهد که تقریبا همه ایرانیان ، تیراندازان لایقی هستند  لکن تیر آن ها قوتی ندارد زیرا که زه کما نشان به اندازه کافی کشیده نیست.

- ناظر سپاه .

- آموزگار اسواران ؛ از ماموران عالی رتبه بود که  بایستی به شهرها و دهات  می رفت تا مردم جنگجو را به تکالیف جنگجویی و نظامات مختلفه لشکری آگاه کند.

- پیاده نظام ؛ این بخش از نیروی نظامی ساسانیان از روستاییان و کشاورزان تشکیل شده بود . نجبای فرودست که هسته و مغز سپاه ایران بودند ، باید بدون جیره  خدمت می کردند و ساز و برگ جنگ را به خرج خویش فراهم می نمودند .

بلیزاریوس و هرموگنس ، سرداران بیزانس ، پیاده نظام ساسانی را چنین توصیف کرده اند : " جماعتی دهقان فقیر اند که به دنبال سپاه نمی آیند مگر برای اینکه دیوارها را خراب و اجساد کشتگان را برهنه کنند و سربازان ( اسواران ) را خدمت کنند. "

برداشت از کتاب " ایران در زمان ساسانیان ، آرتور کریستن سن ، رشید یاسمی "

امپراتوری فراموش شده

ترجمه و گردآوری : بهنام محمد پناه

نشر سبزان – چاپ اول- 1389

...........................................

" آینده از آن ملتی است که گذشته خود را بشناسد "

 

" فهرست کتاب شامل :

  تاریخ امپراتوری هخامنشیان :

" تاریخچه مختصری از فتوحات کوروش و گستردگی قلمرو امپراتوری ایران در زمان داریوش بزرگ ، از هند تا بالکان و در نهایت ورود اسکندر ، ورودی که درآن ، ایرانیان بسیار صدمه دیدند. "

جام ها، ریتون ها و جواهرات سلطنتی :

"بیشتر ظروف غذاخوری هخامنشیان به شیوه چکش کاری یا اتصال ورقه های فلزی به هم ،شکل می گرفتند. تصاویر روی ظروف فلزی ابتدا به شکل قلمزنی و حکاکی روی ظروف کشیده و سپس با صیقل دادن پرداخت می شد."

 لوح های سفالی ، مهرها و سکه ها :

" طی سلطنت داریوش اول ،نحوه حکومت هخامنشیان تغییر کرد و دگرگون شد . استفاده از مهرهای غلتکی (استوانه ای) برای مهر کردن اسناد سلطنتی رونق بسیار پیدا کرد."

 آیین های مذهبی و خاکسپاری:

" مورخان یونانی به مناسک و مراسم خاکسپاری متفاوت میان مغ ها و مردم عادی اشاره کرده اند ... مثلا ، گوشت مردگان ایرانی قبل از دفن ، توسط پرندگان یا حیوانات تکه تکه می شد . اما مغ ها بر اساس رسم و عرف متفاوت خود ، قبل از دفن ، اجساد خود را مومیایی می کردند. "

اینکه چرا مقبره های شاهان هخامنشی مانند اردشیر سوم ، در دل صخره ها کنده می شد ، می نویسد : " این ها د رحقیقت مقبره هایی هستند تا اجساد را در آن ها دفن کنند و کارکرد آن ها این بود که نمی گذاشتند این اجساد ، عناصر مقدس مانند : آب ، خاک و آتش را آلوده کنند. ... در مکان هایی مانند شوش که هیچ کوهی نداشت تا درون  آن ها  را کنده و اجساد را دفن کنند ، اجساد مردگان را درون تابوت و بعد داخل خاک قرار می دادند... مراسم خاکسپاری شامل قربانی کردن و نذر کردن نیز می شد."  

حمل و نقل و جنگاوری :

" در دوره هخامنشیان برای نام بردن گاری ها ی چهارچرخ یا درشکه های سرپوشیده ایرانی از اصطلاح ( هارماماک) استفاده می شده است".

ابن بلخی د رمورد قدرت شفابخشی سنگ های تخت جمشید می نویسد : " مردم آن دیار ، سنگ های شفا بخش را می دزدیدند . آن زمان که مجروح می شدند ، سنگ ها را پودر می کردند و روی زخم خود می گذاشتند."

" ایرانیان هنوز هم هویت ملی خود را با یاد کردن خاطرات و آثار آن دوره زنده نگاه داشته اند ."

 

"تمدن ایران عصر هخامنشی ، نقطه اوج تمدن ملتی است که نخستین امپراتوری جهان باستان را ساخت و شکل داد."

شب یلدا:

یلدا ، واژه ای است سریانی به معنی تولد وزایش .

Ø      - شب اول زمستان یا همان شب یلدا ، زادروز ایزد مهر ( خورشید شکست ناپذیر)است .

Ø     -  از رسوم ویژه آریایی ها و ایرانیان پیرو آیین مهر است .

Ø     -  آیین مهر مانند دین های بزرگ جهان نیست که خداوند آن را به وسیله پیامبری برگزیده ، برای راهنمایی مردم فرستاده باشد . بلکه یک آیین سنتی است که آغاز آن تاریک است و در هر سرزمین با پندارها ی مردم هماهنگ شده ، پس آیین مهری ،یک دین یا قانون تدوین شده نیست.

Ø     - مردم ، این بلندترین شب را که تاریکی بیشتر در زمین ، می پایید و تاریکی مظهر اهریمن بود ، نحس و بد یمن می شمردند. پس برای رفع نحوست ، آتش می افروختند.گرد هم جمع می شدند و خوان ویژه ای نیز می گستردند  که مقدس بود .

Ø      - هنگامی که آیین مهر از ایران ،درجهان کهن منتشر شد ، در روم و کشورهای دیگر اروپایی ، روز 21 دسامبر (برابر با 1 دی ) را به عنوان روز تولد مهر یا میترای شکست ناپذیر جشن می گرفتند.

Ø      - بعد از این که مسیحیت در روم با ارعاب ، جا باز کرد متولیان کلیسا که نمی توانستند جشن تولد میترا را براندازند ، همان روز را روز زایش مسیح اعلام کردند.

Ø      - در واقع امروزه که همه مسیحیان جهان ، شب تولد مسیح را جشن می گیرند وتا بامداد با خوردن و نوشیدن ، شادی می کنند ، همان تولد مسیحای نجات بخش یا سوشیانت را جشن می گیرند و اغلب مراسم و آدابشان از آیین مهر اقتباس شده است.

Ø     -  ایرانیان آریایی بیش از 3000 سال است که شب یلدا را جشن می گیرند و شب چره می خورند . شب چره از ریشه چریدن می آید مانند "چرک" یعنی نان که آن هم از ریشه چریدن استفاده است.

Ø     -  در یلدا شب سفره ای ویژه می گستردند به نام "میزد" که عبارت بود  از سفره ای آراسته به آجیل و میوه های تازه فصل و میوه های خشک ، سنجد و شیرینی . از بین میوه ها بیشتر انار و از سیفی جا ت بیشتر هندوانه می خوردند . زیرا گل انار و گل هندوانه ، سرخ رنگ اند و مهریان (مهرپرستان) به رنگ سرخ دلبستگی زیادی داشتند.

 

   منابع:

    کتاب بغ مهر – احمد حامی

    گاه شماری و جشن های ایران باستان – هاشم رضی

وصیت نامه کوروش:

 

منم کورش، شاه جهان شاه بزرگ شاه دادگر شاه بابل شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان پسر کمبوجيه، شاه بزرگ شاه انشان نوه کوروش شاه بزرگ نبيره چيش پيش، شاه بزرگ شاه انشان از دودماني که هميشه شاه بوده اند، و بل و نبو گرامي مي دارند وِ‌فراماروائي اش را از طيب خاطر، وبا دل خوش پادشاهي او را خواهانند، آنگاه که بدون جنگ و پيکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانيپذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم، مردوک خداي بزرگ دل هاي مردم بابل را به سوي من گردانيد، زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم، او بر من کوروش که ستايشگر او هستم و بر کمبوجيه پسرم، و همچنين بر کس و کار و ايل و تبار و همه سپاهيان من برکت و مهرباني ارزاني داشت ما همگي شادمانه، و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم به فرمان مردوک همه شاهان بر اورنگ پادشاهي نشسته اند.                                                                                     همه پادشاهان از درياي بالا تا درياي پائين مديترانه تا خليج فارس، همه مردم سرزمين هاي دوردست از چهارگوشه جهان همه پادشاهان آموري، و همه چادرنشينان مرا خراج گذاردند و در بابل روي پاهايم افتادند پا هايم را بوسيدند، از آشور و شوش من شهرهاي آگاده اشنونا زمبان متورنو دير سرزمين گوتيان، و همچنين شهرهاي آنسوي دجله که ويران شده بود، از نو ساختم فرمان دادم تمام نيايشگاه هايي را که بسته شده بود، بگشايند همه خدايان اين نيايشگاه ها را به جاهاي خود بازگرداندم، همه مردماني را که پراکنده و آواره شده بودند به جايگاههاي خود برگرداندم، و خانه هاي ويران آنان را آباد کردم     

و اکد را که نبونيد بدون هراس از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي مردوک خداي بزرگ، و به شادي و خرمي به نيايشگاه هاي خودشان بازگرداندم باشد که دل ها شاد گردد، بشود که خداياني که آنان را به جايگاههاي نخستين شان بازگرداندم، قبل از بل و نبو هر روز در پيشگاه خداي بزرگ، برايم خواستار زندگي بلند باشند چه بسا سخنان پربرکت و نيکخواهانه برايم بيابند، و به خداي من مردوک بگويند کوروش شاه پادشاهي است که تو را گرامي مي دارد، و پسرش کمبوجيه نيز اينک که به ياري مزدا، تاج سلطنت ايران و بابل و کشورهاي چهارگوشه جهان را به سرگذاشته .                                                امااعلام مي کنم که تا روزي که زنده هستم، و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد دين و آئين و رسوم ملت هائي را که من پادشاه آنها هستم، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زير دستان من، دين و آئين و رسوم ملت هائي که من پادشاه آنها هستم يا ملت هاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند، يا به آنها توهين نمايند من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام، تا روزي که زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد، هرگز سلطنت خود را بر هيچ ملتي تحميل نخواهم کرد و هر ملتي آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند يا نکند، و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد، من تا روزي که پادشاه ايران هستم نخواهم گذاشت کسي به ديگري ظلم کند، واگرشخصي مظلوم واقع شد من حق وي را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد، و ستمگر را مجازات خواهم کردمن تا روزي که پادشاه هستم، نخواهم گذاشت ما ل غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به طريق ديگر، بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال تصرف نمايد و من تا روزي که زنده هستم نخواهم گذاشت، که شخصي ديگري را به بيگاري بگيرد و بدون پرداخت مزد وي را به کار وا دارد .                                                          من امروز اعلام مي کنم که هر کسي آزاد است که هر ديني را که ميل دارد بپرستد، و در هر نقطه که ميل دارد سکونت کند مشروط بر اينکه در آنجا حق کسي را غصب ننمايد، و هر شغلي را که ميل دارد پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو که مايل است به مصرف برساند، مشروط بر اينکه لطمه به حقوق ديگران نزند هيچ کس را نبايد به مناسبت تقصيري، که يکي از خويشاوندانش کرده مجازات کرد من برده داري را برانداختم، به بدبختي هاي آنان پايان بخشيدم من تا روزي که به ياري مزدا زنده هستم و سلطنت مي کنم نخواهم گذاشت، که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنيز بفروشند، و حکام و زير دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموريت خود، مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و کنيز بشوند، و رسم بردگي بايد به کلي از جهان برافتد، داتي کهّاز مزدا خواهانم که مرا در راه اجراي تعهد نسبت به ملت هاي، ايران و بابل و ملل چهار جانب جهان بر عهده گرفته ام موفق گرداند.

 

وصیت نامه داریوش:

 

اینک من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد، وایرانیان درآن کشور ها دارای احترام هستند. و مردم کشور ها در ایران نیز دارای احترام هستندجانشین من خشایار شاه باید مثل من در حفظ این کشور ها بکوشد. وراه نگهداری این کشور ها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد، اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور، دریک  زر درخزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد. زیرا قدرات پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی . من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ،   اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان  .     مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن، ده سال است که من مشغول ساختن انبار های غله، در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبار ها را که از سنگ ساخته می شود، وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبار ها پیوسته تخلیه می شود، حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله دراین انبار ها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود، و تو باید بعد از من به ساختن انبار های غله ادامه بدهی، تا اینکه همواره آذوقه دو و یا سه سال کشور در آن انبار ها موجود باشد. و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد، از غله موجود در انبار ها برای تامین کسری خواروبار از آن استفاده کن، و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما، و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت، ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود.                                                                                                                                            هرگز دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی نگمار، و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است. چون اگر دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری، و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده  نامشروع نمایند، نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند، و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی                                             .                                                                                                              کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده، و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی وجنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام برسانی وعوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد، که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند. اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم، و تو باید این کار را به انجام برسانی . با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن، و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند                                                              . توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود  راه نده، چون هردوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن ، و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است، و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت. افسران وسربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن. اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند . اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد، و تلافی آنها اینطور خواهد بود که  دست روی دست می گذارند، و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند                                                                                            .          امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو بتوانند بخوانند وبنویسند، تا اینکه فهم وعقل آنها بیشتر شود وهر چه فهم وعقل آنها بیشتر شود ، تو با اطمینان بیشتری  میتوانی سلطنت کنی .، همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد، و از هر کیش که میل دارد پیروی    نماید .                                                                                       بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده ام، بر من به پیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است، مسدود نکن تا هرزمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی ، که من پدر تو پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم ، مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد. زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد خواه یک خارکن، و هیچ کس در ان جهان باقی نخواهد ماند .                                                                                                               اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی ، غرور وخود خواهی برتو غلبه خواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند، .زنهار زنهار ، هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد ، و رای صادر نماید . زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد، .هرگز از آباد کردن دست برندار . زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا این قاعده است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود       .                                                   درآباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازی را در درجه اول قرار بده، .عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است، و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد، و اگر به دیگری خطایی کرده باشد، و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای.     بیش از این چیزی نمیگویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند، کردم . تا اینکه بدانند قبل ازمرگ من این توصیه ها را کرده ام، و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم مرگم نزدیک شده است.

ایران پیش از ورود آریایی:

یران پیش از تاریخ دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: ۱- پارینه‌سنگی (عصر حجر قدیم). ۲- فرا پارینه سنگی. ۳- نوسنگی (عصر حجر جدید). در ایران تپه‌های باستانی بسیاری از دوره نوسنگی باقی مانده‌است از جمله تل باکون ٍ جری ٍ موشکی و... در فارس ٍ تپه شوش ٍ چغا بنوت ٍ چغا میش و... در خوزستان، گنج دره، سراب و آسیاب در کرمانشاه و در دیگر نقاط ایران.                                                                                                                                                             دوران پارینه سنگی ایران به سه دوره پارینه سنگی آغازین، میانی، پایانی و یک دوره کوتاه بنام فرا پارینه سنگی تقسیم می‌شود. فرهنگهای مرتبط با پارینه سنگی قدیم ایران شامل فرهنگ ساطور ابزار الدوان و فرهنک تبر دستی آشولی هستند. کهنترین شواهد این دوره که مربوط به فرهنگ الدوان است در اطراف رود خانه کشف رود در شرق مشهد یافت شده‌است. این شواهد شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه و ساطور ابزار هستند. طبق نظر کاشفین این مجموعه حداقل ۸۰۰ هزار سال قدمت دارد. از فرهنگ آشولی نیز مدارک بیشتری در شمال غرب و غرب کشور بدست آمده‌است. برخی از مکانهای مهم شامل گنج پر در رستم آباد گیلان، شیوه تو در نزدیکی مهاباد، پل باریک در هلیلان لرستان هستند. از دوران پارینه سنگی میانی که فرهنگ ابزار سازی آن موستری گفته می‌شود، شواهد بیشتری در غارها و پناهگاهها یافت شده‌است که اغلب مربوط به زاگرس مرکزی هستند. این دوره از حدود ۲۰۰ تا ۱۵۰ هزار سال پیش شروع شده و تا حدود ۴۰ هزار سال پیش ادامه داشته‌است. انسان‌های نئاندرتال در این دوره در ایران می‌زیستند که بقایای اسکلت آنها در غار بیستون یافت شده‌است. مکانهای مهم این دوره غارهای بیستون، ورواسی، قبه و دو اشکفت در شمال کرمانشاه، قمری و گر ارجنه در اطراف خرم آباد، کیارام در نزدیکی گرگان، نیاسر و کفتار خون در نزدیکی کاشان، قلعه بزی در نزدیکی اصفهان و میرک در نزدیکی سمنان است.                                                                                                                         دوران پارینه سنگی جدید ایران از حدود ۴۰ هزار سال پیش آغاز و تا حدود ۱۸ هزار سال پیش ادامه یافته که مقارن با مهاجرت انسان هوشمند جدیدی به ایران است. آثار این دوره در اطراف کرمانشاه، خرم آباد، مرو دشت و کاشان یافت شده‌است. فرهنگ ابزار سازی این دوره تیغه و ریز تیغه برادوستی است. آثار دوره بعدی فراپارینه سنگی در غرب زاگرس و شمال البرز بدست آمده که فرهنگ زرزی خوانده می‌شود. ساکنین ایران را قبل از رسیدن ایرانیان می‌توان زیر عنوان کلی کاسپین که دریای خزر بنام آنهاست جمع نمود، کاسپینها کشاورزی می‌کردند. این مردم نخستین کشاورزان جهان بوده‌اند و کشاورزی از سرزمین آنها به خاکهای رسوبی رودخانه‌های سند و سیحون و جیحون و دجله و فرات رسیده‌است. در دوران نوسنگی در برخی نواحی آسیای غربی (خاورمیانه)، انسان از مرحله جمع‌آوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت.                                                                                                                                                                                                   روستانشینی : قدیمیتری آثار سکونت روستا نشینان اولیه در غرب زاگرس و شمال خوزستان یافت شده‌است.برخی از این روستا‌های اولیه گنج دره، سراب و آسیاب در نزدیکی کرمانشاه، علی کش در دهلران، گوران در هلیلان و چغا بنوت در شمال خوزستان است. قدیمیترین مدارک اهلی شدن بز در مکان گنج دره در نزدیکی کرمانشاه کشف شده که حدود ۱۰ هزار سال قدمت دارد. بین هفت تا هشت هزار سال پیش مراکز روستانشین در چند نقطه از ایران، در منطقه تمدن جیرفت در تمدن تپه سیلک نزدیک کاشان و در اطراف مرودشت و در فاصله کمی از شوش، قدیمیترین شهر موجود دنیا، وجود داشته‌است. شوش یکی از قدیمیترین سکونتگاههای شناخته شدهٔ منطقه‌است، با وجود اینکه نخستین آثار یک دهکدهٔ مسکونی در آن مربوط به ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد هستند. در طول تاریخ، مهاجرت‌های انسانی و جابجایی انسان‌ها همواره به دلیل دستیابی به شرایط بهتر برای زندگی بوده‌است، در دوران باستان این شرایط بهتر عبارت از آب فراوان‌تر و خاک حاصلخیزتر برای کشاورزی بوده‌است. به عنوان نمونه‌ای از اینگونه مهاجرت‌ها می‌توان از دو کوچ بزرگ نام برد: نخست، کوچ هندیان آریایی از پیرامون کوهستان‌های هندوکش به سرزمین‌های پنجاب و پیرامون رود سند و دیگری، کوچ ایلامیان و سومریان، به سرزمین‌های باتلاقی تازه خشک شده خوزستان در ایران و میانرودان انجام شده‌است. از اینگونه مهاجرت‌ها تمدنهای بزرگ یا گروههائی از تمدنهای بزرگ برخاستند. ویل دورانت، این آثار تمدن را کهن‌ترین آثار تمدن بشر دانسته‌است.                               کهن‌ترین نشانه‌های تمدن انسانی، مربوطه به ۵۰۰۰ سال ق. م. است که در ایران تمدن شهر سوخته در سیستان، تمدن عیلام در خوزستان، تمدن جیرفت در کرمان، تمدن تپه‌حصارِ در دامغان، تمدن تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان نهاوند، تمدن کاسی‌ها (در لرستان امروز)، پیدا شده‌است. از روی یک قسمت از آثار تمدن تپه سیلک، که گمان می‌رود مربوط به هزاره چهارم پ.م. باشد، پیدا شده‌است که اهالی آنجا به بافندگی و کارکردن با فلزات و استعمال مهر و چرخ گوزه گری پی برده بودند.                                                                                                                       ایران نخستین سرزمینی است که در آن مردم به استخراج و استعمال فلزات پی برده‌اند. تعدادی از نخستین کوره‌های ذوب مس در تل ابلیس کرمان مربوط به هزاره پنجم ق.م. بدست آمد و اشیاء مسی شامل سنجاق و درفش، مهر و دستبند و حلقه انگشتر از آنها کشف گردید.                                                                                       قدیمی‌ترین فلزی که مورد استفاده انسان قرار گرفته مس بوده‌است. این فلز در ۴۵۰۰ ق. م. در آسیای غربی مورد استفاده بوده‌است.   از اواسط دوران فلز، بجز مس، فلزات دیگری چون قلع، طلا، نقره در چرخه فن‌آوری مردمان آن عصر پدیدار شدند و شاید به این دلیل است که این دوره را دوره فلز نام نهاده‌اند نه دوره مس. برنزهای مشهور به لرستان اهمیت ایران را به‌عنوان یک مرکز فلزکاری بطور روشن نشان می‌دهد. رویدادی مهم در هزاره سوم پ.م. که تأثیرگذار در زندگی ساکنان فلات ایران و خصوصاً دشت خوزستان است عبارت است از کشف فلز آلیاژی مفرغ. از مراکز مهم فرهنگهای عصر مفرغ ایران غرب ایران و حوزه زاگرس مرکزی (لرستان پیشکوه و پشتکوه) بوده‌است. مفرغ ساخته شده در کوهپایه‌های زاگرس به سومر و عیلام صادر می‌شده‌است.                                                                                                                                         شهرنشینی : شهرنشینی، شهر به مفهوم اخصّ آن از اواخر هزاره چهارم پ.م. و خصوصاً هزاره سوم پ.م. در ایران موجودیت یافت. شهر شوش یکی از قدیمیترین (۴۰۰۰ سال پ. م.) سکونتگاههای شناخته شدهٔ منطقه‌است. شهرهای مهم ایران در هزاره سوم پ.م. عبارت‌اند از: تپه حسنلو و هفتوان تپه در آذربایجان ـ تمدن تپه سیلک (در کاشان) ـ تپه‌حصارِ در دامغان ـ تپه گیان نهاوند، ـ گودین، کنگاور ـ شاه‌تپه و تورنگ تپه گرگان ـ تپه قبرستان بویین زهرای قزوین ـ شوش، خوزستان ـ تمدن جیرفت، تپه یحیی و شهداد، کرمان ـ ملیان، فارس ـ شهر سوخته در زابل. پایان عصر مفرغ و کشف آهن (شروع دوره آهن) مقارن است با رویدادهای مهم تاریخی و فرهنگی که در هزاره دوم پ.م. زمینه‌ساز تشکیل سلسله‌ها و ظهور نخستین حکومتهای مستقل در هزاره‌های دوم و اول پ.م. همچون: ماننا، اورارتو و ماد و سرانجام امپراتوری وسیع هخامنشی شدند عبارت‌اند از مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران، روی کار آمدن دولتهای مستقل به جای دولت شهرهای پیشین، و تجمع اقوام و قبایل مختلف (مقیم و مهاجر) خصوصا در مناطق غربی و شمال غربی ایران که هر کدام قلمرو خاص خود را داشتند. این اقوام در شمال غربی ایران با اورارتو و آشور همسایه شدند

 

 

جشن چهارشنبه سوری :

بخشی از جشن های آریایی جشن های آتش بودند. در نزد ایرانیان آتش مظهر روشنی      وپاکی و تقدس بود. مانند جشن سوری پایان سال یا همان جشن فروردگان (پنجه) که جزء عید نوروز بود.اهورامزدا (خداوند) در شش مرحله آفرینش را انجام داد که ششمین مرحله خلقت انسان بود که    در 5 روز پایان سال انجام یافت . در شب اول پنجه ، بر بام ها ومعابر ، آتش می افروختند که بعد از  اسلام به چهارشنبه سوری بدل شد . و در هر پریدن می گفتند:                                                   زردی من از تو          سرخی تو از من

رسم آتش افروختن در شب نوروز، اولین بار توسط هرمزد شجاع، پسر شاپورف پسر اردشیر بابکان بنا       نهاده شد و تا زمان عباسیان در بین النهرین ادامه داشت .اعراب نیز در تقویم خود چهارشنبه را نحس        ونامبارک می دانستند و در این روز به جشن می پرداختند تا نحوست آن از بین برود.یکی از روایتها             می گوید که:مختار (سردار عرب)که به خونخواهی امام حسین قصد قیام داشت،دستور داد برای شناسایی حامیانش ، شیعیان موافق او بالای بام خانه های خود آتش بیفروزند، که این شب مصادف بود با شب چهارشنبه  آخر سال  و از آن به بعد رسم آتش افروزی باب شد.

ایرانیان در این ایام خانه را پاکیزه می کردند ، تقل و نبات - سبزه و خوراکی -  چوبهای خوشبو وشمع  روشن در سفره ها ی خود می نهادند وپوشاک نو به بر می کردند .در اعتقادات مسلمانان هم در  آخرین شب چهارشنبه یا آخرین شب سال به زیارت اهل قبور می روند. خیرات میدهند و شمع می افروزند.

مراسم های چهارشنبه سوری:

آجیل مشکل گشا :

ایرانیان آجیل مشکل گشا یا هفت مغز را تهیه می کردند ، شامل هفت میوه خشک بود مانند:پسته-      بادام-سنجد-کشمش-گردو-انجیر-خرما- و بعنوان نذ ر به دیگران پیشکش می کردند که هد فشان خشنودی ارواح مردگان (فروهرها) بود.

پخت آش :

نوعی آش رشته می پختند و فدیه می دادند.وسایل ان هم با اهدائی های دیگران تهیه میشد.

کوزه شکنی  بعد از آتش بازی برای دفع قضا وبلا مقداری ذغال (که نشانه سیاه بختی است)ونمک(که نشانه      شوربختی است)ویک سکه کم ارزش در کوزه سفالی می نهادند و افراد خانواده یک بار دور سر خود         می چرخاندند ونفر آخر کوزه را از بالای خانه به بیرون پرتاب می کرد و می گفت :درد وبلای خانه را         ریختم توی کوچه . اینگونه سیاه بختی و شور بختی و تنگدستی را بیرون می کردند.

بخت گشایی دختران:

دختران بخت بسته  مقداری نبات و هفت گردو از دکان عطاری که رو به قبله بود می خریدند و به   دکان کوزه گری می بردند ،کوزه گر آنها را روی چرخ قرار می داد و هفت بار می چرخاند. دختر با هر گردش    یک گردو می شکست و شعر می خواند . بعداز دور هفتم مقداری پول و نبات به کوزه گر می داد اینگونه  بخت دختران گشایش می یافت.

عکس کربلا با قدمت 200ساله

 

 

تاریخ اسلام:

" خداوند آسمان ها و زمین را در 6 روز آفر ید ( منظور از روز، روز معمولی نیست بلکه منظور دورانی است که ممکن است میلیون ها سال هم به طول انجامد).

حضرت آدم نخستین انسان روی زمین نبوده است ، بلکه نخستین انسان نسل جدید از حدود 7000 سال قبل تا آخر الزمان و تا قیامت خواهد بود . و این عالم آخر ین عالم است و تا قیامت امتداد دارد .

آدم از دو بعد تشکیل شده ، جسم و روح . خداوند نخست جسم او را آفر ید سپس روح منسوب خود را در او دمید و به صورت کامل او را زنده ساخت. انسان در آغاز خاک بوده ،سپس با آب آمیخته شده و به شکل گل در آمده و بعد به گل بد بو (لجن) تبدیل شده و سپس حالت چسبندگی پیدا کرده ، سپس خشکیده شده و همچون سفال گردیده است. فاصله زمانی این مراحل  که چند سال طول کشیده روشن نیست .

در دنیا جایگاهی بسیار خوب و پر درخت و شاداب وجود داشت که به آن بهشت می گفتند . خداوند آدم را در همانجا آفر ید و روح انسانی در او دمید. خداوند حوا را از ز یادی گل آدم آفر ید (؟)

خداوند آدم و حوا را در بهشت دنیا سکونت داد به شرطی که به درخت ممنوعه نزدیک نشوند . از امام رضا نقل شده که آن درخت ، درخت گندم بوده و علاوه بر گندم ، محصول انگور نیز می داده . آدم و حوا فر یب شیان را خوردند و از آن درخت چشیدند و از بهشت دنیا اخراج شدند و در سرزمین مکه فرود آمدند .آدم بر کوه صفا فرود آمد ( صفی الله یعنی برگز یده خدا ،نام آدم بود ) و حوا بر کوه مروه فرود آمد ( مرئه یعنی زن ).

آدم 40 شبانه روز از فراق بهشت گر یست وتوبه کرد و به 5 تن آل عبا متوسل شد و توبه اش پذیرفته شد . آدم و حوا صاحب دو فرزند دو قلو شدند پسری به نام قابیل و دختری به نام اقلیما . حوا دوباره دو قلو  باردار شد ، پسری به نام هابیل و دختری به نام لیوذا .

قابیل که کشاورزی می کرد ، با لیوذا ازدواج کرد و هابیل که دامدار بود با اقلیما ازدواج کرد . (؟)البته قابیل مخالف این ازدواج بود و اقلیما که ز یباتر بود را پسندید اما  به اجبار تسلیم انتخاب خداوند شد .

از امام صادق روایت شده که آدم ، هابیل را وصی خود نمود ، قابیل حسادت ورز ید و هابیل را کشت . (؟) آدم در آن هنگام  برای زیارت کعبه به مکه رفته بود (؟) قابیل جسد برادرش را به تقلید از زاغ د رخاک پنهان نمود . آدم 40 شبانه روز د رفراق هابیل گریست.

کمی بعد، ادم  صاحب پسری دیگر شد که نام او را هم هابیل گذاشت . مدتی بعد باز هم صاحب پسر دیگری شد  به نام هبه الله(شیث) که او را وصی خود کرد و سفارش کرد قابیل در جر یان قرار نگیرد وگرنه او را خواهد کشت.

شیث که به سن ازدواج رسید ، خداون حور یه ای برای او فرستاد به نام ناعمه که بعدها دختر این دو با هابیل ازدواج کرد .(؟)

آدم 930 سال عمر کرد و در هنگام مرگ تعداد فرزندان و نوادگانش به هزار نفر می رسید .  جبرئیل با 70000 فرشته بر جنازه آدم نماز خواند و همراه خود ،کفن و حنوط و بیل بهشتی آورده بود .(؟) شیث طبق وصیت آدم ، او را غسل داد و کفن کرد و نما ز خوانده شد. شیث به دستور جبرئیل بر جنازه پدرش 30 بار تکبیر گفت و جسد آدم در سرزمین مکه دفن شد و 1500 سال بعد نوح پیامبر هنگام طوفان ، جنازه ادم را از غار کوه ابوقبیس بیرون اورد و با کشتی خود به نجف برد و به خاک سپرد . هم اکنون قبر ادم و نوح در کنار امام علی در نجف قرار دارد.

بین آدم تا نوح ، به این ترتیب واسطه وجود داشت :

1-شیث 2-ر یسان(انوش) 3- قینان 4-احیلث 5- غنمیشا6 - ادریس (اخنوش –هرمس)7 - برد8 – اخنوخ 9- متوشلخ10 - لمک (ارفخشد). "

برداشت از کتاب قصه های قرآن – محمد محمدی اشتهاردی

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

نقش برجسته حاملان تخت شاهی (اورنگ بران)

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

کریم خان زند (موسس خاندان پادشاهی زند در ایران

 

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

سعدی شیرازی شاعر قرن هفتم

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

آتوسا ؛ دختر کورش بزرگ

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

شاپور ساسانی (پسر اردشیر دومین پادشاه ساسانی)

 

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

اَبش خاتون (فرمانروای فارس و دختر سعد بن ابوبكر بن سعد زنگی)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

    atrisa می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1394/8/21/enrjistone و 19:00 دقیقه ارسال شده.

    مطالبتون خیلی جالب بود
    موفق باشید

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: